منبع: خبرگزاری مقاومت
ولسوالی زندهجان ولایت هرات روز شنبه، ۱۵ میزان سال روان خورشیدی، گواه زلزله مرگبار و ویرانگر بود و ساکنان این شهر باستانی را در گلیم سوگ نشاند. آرامش هنوز به هرات برنگشته و شهروندان این شهر به روی جادهها و پارکها در درون خیمهها در هوای سرد خزانی شب و روز میگذرانند؛ چون که هنوز از وحشت ناشی از زلزله به خود نیامدهاند و نمیتوانند به خانههای شان برگردند. در این میان چیزی که مهم است، ناکامی گروه تروریستی طالبان در مهار بحران است. این گروه چنان بیخیال است که گویی در هرات آرامش حاکم است و اتفاق خاصی نیفتاده است. در این خصوص توجه به چند نکته حایز اهمیت است:
۱- حیف و میل کمکها
دولتها و نهادهای بینالمللی پول فراوان به زلزلهزدهگان هرات فرستادند، ولی طالبان حیف و میل کردند. اگر چنین نمیبود، یک زن شبهنگام به اثر سردی هوا در پارک ترقی این ولایت جان نمیداد. طرفه این که پارک ترقی در خیابان روبهروی ساختمان مقام ولایت هرات که اینک در کنترل طالبان است، قرار دارد. بدون شک، جانباختن این زن، لکه ننگ بر جبین امارت تروریستی طالبان است. گفته میشود به علت شدت سرما و نبود امکانات از قبیل توشک، کمپل و سایر وسایل گرمایشی جان باخته است؛ این در حالی است که ملیونها دالر به نام کمک به زلزلهزدهگان وارد افغانستان شده است. روشن است که کسی جز طالبان تروریست صلاحیت حیف و میل کمکها را ندارد. وقتی زلزلهزدهگان در فصل سرما به نیاز اولیه شان دست پیدا نکردهاند، مشخص است که کمکها به جیب طالبان تروریست واریز شده است.
۲- نگاه تبعیضآمیز به هرات
برای همه روشن است که طالبان تروریست نسبت به وقوع زلزله مرگبار هرات حساسیت و تحرک جدی به خرج ندادند، آنگونه که هنگام وقوع زلزله در ولایتهای خوست و پکتیکا تقلا کردند و در بیرونکردن اجساد از زیر آوار سهم گرفتند. این دوگانه عملکردن ثابت میکند که طالبان تروریست عرق قومی دارند، بهگونهای که حتا هنگام وقوع بلایای طبیعی نمیتوانند آن را کتمان کنند. اگر قدرت افکار عامه در میان نمیبود و عمق فاجعه بیشتر برملا نمیشد، ملا عبدالغنی برادر، معاون رییسالوزرای طالبان، هرگز به هرات سفر نمیکرد. نکته جالب توجه این است که طالبان تروریست پس از سهروز زمانی که انتقادها بابت سکوت مرگبار شان در فضای مجازی بیشتر شد، نمایندهشان را به هرات فرستادند. این در حالی است که سال گذشته، دو مقام طالبان (ملا یعقوب و انس حقانی) به خاطر نجات جان کودکی که در چاه افتاده بود، به ولایت زابل سفر کردند. سفر مقامهای طالبان به دورترین روستا به خاطر نجات جان یک نفر، و بیتفاوتیشان در برابر بحران هرات که هزاران نفر را به خاک سیاه افکنده، پرسش بزرگ در ذهن شهروندان افغانستان است که تا هنوز پاسخ نیافته است.
۳- ناآشنایی طالبان با فن دولتداری
خون و گوشت طالبان با خشونت عجین شده است. عمر این گروه در مغاره، صخره و دشت سپری شده است. چیزی را که طالبان میشناسند، تفنگ است. این گروه با مدنیت و مظاهر زندهگی مدرن سر دشمنی دارد. فلسفه وجودی طالبان را گسترش رعب و خشونت تشکیل میدهد. اگر طالب دست از خشونت بردارد و به زندهگی مدنی روی آورد، آن وقت طالب نخواهد بود؛ چون ماهیتش را از دست میدهد. از اینرو، برای آن که همچنان طالب بمانند، وحشتافگنی میکنند.
طالبان برای دولتداری ساخته نشدهاند. این گروه اصولاً دشمن نهادی به نام «دولت» است. پیامد قرارگرفتن این گروه در راس دولت چیزی نخواهد بود، جز تداوم فاجعه. دوسال و چندماه سلطه طالبان، حاصلی نداشته جز ویرانی، تباهی، فقر و... . گروهی که با الفبای دولتداری آشنایی نداشته باشد، روشن است که از پس مهار بحرانهایی چون زلزله نمیتواند موفق بدرآید. اگر دولت مسوول و مشروع در افغانستان مستقر میبود، رقم خسارات و تلفات زلزله هرات کمتر از چیزی میبود که حالا هست. کمکرسانی به زلزلهزدهگان و ارسال تیمهای امدادی و نجات گیرماندهگان از زیر آوار، فن و هنر و تعهد میخواهد که طالبان ندارند. اصولاً طالبان دلسوز مردم نیستند. اگر چنین نمیبود، در بیستسال گذشته خانوادههای زیادی را با حملات انتحاریشان در گلیم ماتم نمینشاندند.
راه نجات افغانستان از چنگال سلطه طالبان تروریست و شرارتپیشه فقط پیوستن به صف مقاومت مسلحانه است؛ چون گوش طالبان به ندای صلح کر است و چیزی که میتواند این گروه را سر جایش نشاند، تفنگ است. پس باید علیه طالبان رزمید تا بفهمند که در میدان افغانستان بیرقیب نیستند.
https://panjshirnews.com/vdcj.tetfuqexosfzu.htmlولسوالی زندهجان ولایت هرات روز شنبه، ۱۵ میزان سال روان خورشیدی، گواه زلزله مرگبار و ویرانگر بود و ساکنان این شهر باستانی را در گلیم سوگ نشاند. آرامش هنوز به هرات برنگشته و شهروندان این شهر به روی جادهها و پارکها در درون خیمهها در هوای سرد خزانی شب و روز میگذرانند؛ چون که هنوز از وحشت ناشی از زلزله به خود نیامدهاند و نمیتوانند به خانههای شان برگردند. در این میان چیزی که مهم است، ناکامی گروه تروریستی طالبان در مهار بحران است. این گروه چنان بیخیال است که گویی در هرات آرامش حاکم است و اتفاق خاصی نیفتاده است. در این خصوص توجه به چند نکته حایز اهمیت است:
۱- حیف و میل کمکها
دولتها و نهادهای بینالمللی پول فراوان به زلزلهزدهگان هرات فرستادند، ولی طالبان حیف و میل کردند. اگر چنین نمیبود، یک زن شبهنگام به اثر سردی هوا در پارک ترقی این ولایت جان نمیداد. طرفه این که پارک ترقی در خیابان روبهروی ساختمان مقام ولایت هرات که اینک در کنترل طالبان است، قرار دارد. بدون شک، جانباختن این زن، لکه ننگ بر جبین امارت تروریستی طالبان است. گفته میشود به علت شدت سرما و نبود امکانات از قبیل توشک، کمپل و سایر وسایل گرمایشی جان باخته است؛ این در حالی است که ملیونها دالر به نام کمک به زلزلهزدهگان وارد افغانستان شده است. روشن است که کسی جز طالبان تروریست صلاحیت حیف و میل کمکها را ندارد. وقتی زلزلهزدهگان در فصل سرما به نیاز اولیه شان دست پیدا نکردهاند، مشخص است که کمکها به جیب طالبان تروریست واریز شده است.
۲- نگاه تبعیضآمیز به هرات
برای همه روشن است که طالبان تروریست نسبت به وقوع زلزله مرگبار هرات حساسیت و تحرک جدی به خرج ندادند، آنگونه که هنگام وقوع زلزله در ولایتهای خوست و پکتیکا تقلا کردند و در بیرونکردن اجساد از زیر آوار سهم گرفتند. این دوگانه عملکردن ثابت میکند که طالبان تروریست عرق قومی دارند، بهگونهای که حتا هنگام وقوع بلایای طبیعی نمیتوانند آن را کتمان کنند. اگر قدرت افکار عامه در میان نمیبود و عمق فاجعه بیشتر برملا نمیشد، ملا عبدالغنی برادر، معاون رییسالوزرای طالبان، هرگز به هرات سفر نمیکرد. نکته جالب توجه این است که طالبان تروریست پس از سهروز زمانی که انتقادها بابت سکوت مرگبار شان در فضای مجازی بیشتر شد، نمایندهشان را به هرات فرستادند. این در حالی است که سال گذشته، دو مقام طالبان (ملا یعقوب و انس حقانی) به خاطر نجات جان کودکی که در چاه افتاده بود، به ولایت زابل سفر کردند. سفر مقامهای طالبان به دورترین روستا به خاطر نجات جان یک نفر، و بیتفاوتیشان در برابر بحران هرات که هزاران نفر را به خاک سیاه افکنده، پرسش بزرگ در ذهن شهروندان افغانستان است که تا هنوز پاسخ نیافته است.
۳- ناآشنایی طالبان با فن دولتداری
خون و گوشت طالبان با خشونت عجین شده است. عمر این گروه در مغاره، صخره و دشت سپری شده است. چیزی را که طالبان میشناسند، تفنگ است. این گروه با مدنیت و مظاهر زندهگی مدرن سر دشمنی دارد. فلسفه وجودی طالبان را گسترش رعب و خشونت تشکیل میدهد. اگر طالب دست از خشونت بردارد و به زندهگی مدنی روی آورد، آن وقت طالب نخواهد بود؛ چون ماهیتش را از دست میدهد. از اینرو، برای آن که همچنان طالب بمانند، وحشتافگنی میکنند.
طالبان برای دولتداری ساخته نشدهاند. این گروه اصولاً دشمن نهادی به نام «دولت» است. پیامد قرارگرفتن این گروه در راس دولت چیزی نخواهد بود، جز تداوم فاجعه. دوسال و چندماه سلطه طالبان، حاصلی نداشته جز ویرانی، تباهی، فقر و... . گروهی که با الفبای دولتداری آشنایی نداشته باشد، روشن است که از پس مهار بحرانهایی چون زلزله نمیتواند موفق بدرآید. اگر دولت مسوول و مشروع در افغانستان مستقر میبود، رقم خسارات و تلفات زلزله هرات کمتر از چیزی میبود که حالا هست. کمکرسانی به زلزلهزدهگان و ارسال تیمهای امدادی و نجات گیرماندهگان از زیر آوار، فن و هنر و تعهد میخواهد که طالبان ندارند. اصولاً طالبان دلسوز مردم نیستند. اگر چنین نمیبود، در بیستسال گذشته خانوادههای زیادی را با حملات انتحاریشان در گلیم ماتم نمینشاندند.
راه نجات افغانستان از چنگال سلطه طالبان تروریست و شرارتپیشه فقط پیوستن به صف مقاومت مسلحانه است؛ چون گوش طالبان به ندای صلح کر است و چیزی که میتواند این گروه را سر جایش نشاند، تفنگ است. پس باید علیه طالبان رزمید تا بفهمند که در میدان افغانستان بیرقیب نیستند.
panjshirnews.com/vdcj.tetfuqexosfzu.html