آنچه درپی میآید، بخشی از یک گفتگوی مفصل با دکتر حسین دهباشی روزنامه نگار پرآوازهی ایرانی و مدیر پروژهی تاریخ شفاهی ایران و نیز سرکارخانم، دکتر "وحیده کریمی" دبیر سرویس سیاسی روزنامهی شرق است. این گفتگو را "محمدحسین جعفریان" کارشناس ارشد مسایل افغانستان در یک لایو اینستاگرامی با این دو بزرگوار انجام داده است. حرفها و سخنان بسیار مهم و متفاوتی در این لایو رد و بدل شده است که توجه شما را به بخشی از آن جلب میکنم. لازم به ذکر است که این نسخهی مکتوب این گفتگوها بهطور اختصاصی در اختیار این خبرگزاری قرار گرفته است.
◾️حسین دهباشی:
سلام عرض میکنم خدمت جناب آقای جعفریان عزیز! در برنامه زنده قبلی هم عرضکردم افتخار بزرگیست، نه تنها برای من، بلکه هر کسی در محضر شما باشد. بدون هیچ گونه مبالغه به جهت جایگاه ویژهای که شما در دهها سال گذشته در حوزه شناخت ما از افغانستان داشتید و سلام عرض میکنم خدمت مخاطبهای محترم این لایو.
◾️محمدحسین جعفریان:
زنده باشید. "سفیدنمایی" طالبان، در یک دورهای بسیار رایج بود، حتی مجموعهای از رسانههای فعال، بودند که خط مقدم این جریان را تشکیل میدادند. حتی بعضی از رسانههای بیخبر و مستقل هم با این جریان همراه شده بودند، مانند فرهیختگان. آنها حتی در مقابل توضیحات ما موضع میگرفتند. اما به مرور زمان این رسانهها از آن نگاه عجیب به طالبان عقب نشستند.. این تغییر موضع، حتی شامل روزنامهای مانند کیهان هم بود. بعدها روزنامه جوان با مطالب درست، حتی به انعکاس عملکرد خلاف طالب پرداخت. فارس هم متعادلتر مینویسد. عموماً کانالها و مسیرهای این رسانهها، مسدود شدهاست. من فقط یک خبرگزاری را میبینم که همچنان محکم در این جبهه باقی ماندهاست.
آقای دهباشی! به نظر شما، آیا ماجرای جنگ رسانهای اینها به پایان رسیدهاست و رسانههای ایرانی که این حلقههای سفیدشویی طالب را تشکیل میدادند اشتباهشان و سوءاستفاده ای که از آنها شده بود را دریافتهاند؟ آیا آنها واقعا تغییر مسیر دادهاند یا این اتفاق موقتی است و باز چنین فاجعهای رخخواهد داد؟
◾️حسین دهباشی:
متاسفانه من به قدری که حضرتعالی فرمودید خوشبین نیستم. این کاملا درستاست که رسانهها تبدیل به سلاح شدهاند. رسانهها سلاح، بودند، هستند و خواهندبود. متاسفانه ما نه تنها از سلاح رسانه علیه طالبان استفادهنکردیم، بلکه در رقابت با طالب، یا در گرفتن حق خودمان، یا حق مردم مظلوم افغانستان و منطقه، در مراحل مختلف سلاح طالبان را با فرستادن گروه رسانهای از صدا و سیما، اوج، سراج و غیره و آموزش در حوزه جنگ سایبری و کمک به پروپاگاندای طالب، تیزتر کردیم.
در حال حاضر من فکر میکنم شرایط از روزهایی که کیهان و فارس و دیگران از طالب حمایت میکردند بدتر است. شما به درستی میفرمایید که حالا از طالبان کمتر حمایت میشود، ما در حوزه رسانه معتقدیم، "فقط یک چیز از بدنامی بدتر است و آن گمنامی است." پوشه افغانستان بسیار پایین رفتهاست و پوشههای بسیاری بر روی آن قرار گرفتهاست. همچنان که شما فرمودید، در رسانههای بینالمللی گاهی اوقات یک خبر از افغانستان میآید و آنهم به دلیل "حساسیتهایی" هست، مانند حساسیتهایی که دوستان تاجیک در ارتباط با مزار مرحوم "آمرصاحب" دارند. بقیه اخبار تعقیب نمیشود. در ایران هم همینطور است. در واقع من تصور میکنم برای مسکوت گذاشتن اخبار، تعمدی وجود دارد.
یک نوع توطئه سکوت در جریاناست و این موضوع، از زمانیکه از طالب حمایت میشد و حداقل سر و صدا و توجهی وجود داشت، مهمتر است. کلمه افغانستان و تحولات افغانستان، چه در حوزه گروههای مخالف طالبان و چه در حوزه اعمالی که خود طالبان انجام میدهند به کلی از اخبار حذف شدهاست. حتی اتفاق مهمی که در حوزه اجلاس کابل افتاد، عملاً باید قبول کنیم کشورهایی که در این اجلاس شرکت کردند و از جمله جمهوریاسلامی باید چه کاری انجامدهند که معنی پذیرش طالبان را بدهد؟ حتی این ماجرا هم خیلی دیدهنشد. باز هم، به نوعی دوستان این موضوع را "زیرفرش زدند" و این موضوع به نظر من نگران کنندهتر از زمانی است که از طالبان حمایت میشد.
◾️محمدحسین جعفریان:
صحبت شما خیلی قابل تأمل است. مخصوصاً اشارهای که به "نشستکابل" داشتید. همانطور که اشارهکردید اتفاق مهمی بود، اما شاید به اندازه یکدهم ارزش خبری که داشت در رسانههایی که قبلاً کوچکترین اخبار مربوط به افغانستان را چند برابر به مردم ارائه میدادند انعکاس پیدا نکرد. این همان بیخبری است که از هر چیزی بدتراست.
این اتفاق برای محفلی که شما در کنار دوستان افغانستانی برگزارکردید "شبهرات" با اینکه واقعه مهمی بود و صحبتهای مهمی در حضور افراد مهمی مطرحشد اما آن محفل هم دچار نوعی بایکوت خبری شد. درباره "شبهرات" هم صحبتکنید. نتایج آن و چرا از چیزی که انتظار میرفت محدودتر شد؟
◾️حسین دهباشی:
مشکلات "شبهرات" فقط در انعکاس رسانهای آن نبود. ما تا چند ساعت پیش از آغاز برنامه با مخالفت همه جانبه نهادهای مسئول مواجهبودیم. یک برنامه فرهنگی در حوزه بزرگداشت "هرات" به عنوان پاره تن "ایرانبزرگ" یا "ایرانفرهنگی" در حالیکه به دلیل خصوصی بودن مجموعه ما (درچهارچوب کافهتاریخ و موزه تصاویر معاصر) نیاز به دریافت مجوز نداشتیم. این حق تعریفشده ماست که پیشاپیش به ما داده شدهاست.
مشکل ما مخالفت صریح وزارتخارجه، نیرویقدس و نمایندگی ویژه رئیسجمهور در حوزه افغانستان بود. در خصوص یک برنامه کاملاً فرهنگی برای رونمایی از یک کتاب و دور هم جمع شدن مشاهیر فرهنگی ایران و افغانستان فشارهای زیادی به ما واردکردند. این نکته به نظر من بیشتر نشانگر این موضوع است که عزیزان میخواهند به شکلی برخوردکنند که انگار نه انگار ما همسایهای به نام افغانستان داریم. وقتی در زمینه توجه به یک شهر تاریخی، چنین برخوردهایی صورت میگیرد، قابل پیشبینی است که در حوزه مباحث سیاسی یا انتقادهای دیگر به چه صورتی پیش خواهد رفت.
پیش از اینکه بخواهیم بگوییم سیاست جمهوری اسلامی در حوزه افغانستان در چه قسمتهایی مورد نقد و یا موافقت است، باید بگوییم اینجا تصمیم گیرنده چهکسی است؟ پس از اتفاقی که در پاکستان افتاد، وزارت خارجه ایران با پاکستان بیانیهای را در جهت استقبال از تنشزدایی منتشرکردند. بلافاصله، معاون رسانهای سردارقمی، نماینده ویژه رئیسجمهور در افغانستان کامنتی را در ذیل آن بیانیه، توئیت کردند مبنی بر اینکه "بیانیه" خوبی نیست و چندان مورد پذیرش نمیباشد. من همانجا این کامنت را Quote کردم که "علی رغم اینکه هر دو نفر آقایان متعلق به وزارتخارجه هستند اینطور آبروی یکدیگر را در یک حوزه کاملاً نزدیک میبرند."
اگر اجازهدهید میخواهم توضیحدهم در طی دو سال گذشته چه اتفاقی افتاده است. ظرف دو سال گذشته از آن مرحلهای که صدای طرفداران طالبان، در جایگاه مقامات تصمیمگیر صدای بلندتری بود، آرام آرام با شکستهای پشت سرهم، دیگران هم در حد زمزمه، جرأت انتقاد پیداکردند. منظورم از "دیگران"، جنابعالی و اشخاص مستقل نیست. شما که از ابتدا به وضوح خطر بزرگی که هم افغانستان و هم ایران و هم منطقه را تهدید میکرد گوشزد کردهبودید.
منظور من "تصمیمگیرندگان" هستند. اما هنوز این شجاعت وجود ندارد که این صدا از حالت زمزمه خارج شود و از طرف دیگر [اصرار بر ادامه سیاست قبلی وجوددارد]. واقعا ادامه مسیری که دوستان طی میکنند چه توجیهی دارد؟ ما به لحاظ رسانهای از دوستان رسانه دعوت میکنیم "گزارش کاری" ذیل محورهایی که عرض میکنم ارائهدهند. تک تک این عنوانها میتواند سوژه گزارشهای مطبوعاتی باشد و در مورد آن تصمیمگیری شود.
◾️ظرف دو سال گذشته روابط ایران_افغانستان و افغانستان_ دیگرکشورهایمنطقه، بهتر شدهاست یا بدتر؟
◾️چالشهایی که از قبل با افغانستان داشتهایم و هنوز هم پابرجاست، شامل: "مهاجران، امنیت، آب، شیعیان، زبان فارسی، زنان، موادمخدر و قاچاق سوخت و اسلحه" میشوند.
□ مهاجران:
ظرف دو سال گذشته و یا از زمان جمهوریت به بعد و وقتی طالبان آمدند وضعیت مهاجران به چه شکلی شدهاست؟ جمعیت حدود ۳ میلیون نفری که در ایران بودند و مردم ایران پذیرای آنها بودهاند و البته خواهران و برادران ما هستند، طبق آمار محتاطانه وزارت کشور، تبدیل شدهاند به یک جمعیت حداقل پنج میلیون نفری. البته [آمار غیر رسمی] تا هشت میلیون نفر هم گفته میشود.
□ امنیت:
اوضاع رو به بهبودی است یا برعکس؟
از انفجارهای شاهچراغ و کرمان تا درگیری با مرزها و تحقیر مرزبانهای ایرانی، ما مدام عقبنشینی کردیم. ما که مدعی هستیم اگر آمریکا یکبار بزند، ما چندبار میزنیم، در مقابل، طالبان هرچه بیشتر میزند ما خمتر میشویم. عزیزان رسانهای این موضوع را بررسی و گزارش تهیهکنند که اوضاع امنیت به چه ترتیبی است.
□ آب:
امسال، کل آب بسته شد و حتی از آب سرریز هم به سمت ایران نیامد. نه به اخطار آقای رئیسجمهور که گفتند، دیگر مسئولیت بر عهده طالبان است و نه به فرمایش آقای کاظمیقمی که ضربالعجل یکماهه دادهبودند و نه موضع وزیر کشور، هیچ اتفاقی ایجادنشد. عملاً نه فقط رسانهها، بلکه مسئولان ما هستند که طالبان را سفیدشویی "نمیکنند" بلکه سرپوشی میگذارند بر بیعرضگیهای خودشان و مدام تکرار میکنند که یک تیم فنی به آنجا برود و بررسیکند که آیا آب لازم جهت روانکردن به سمت ایران وجود دارد یا خیر.
در هر سه قرارداد ایران در سالهای ۱۳۱۷ و ۱۳۵۱ و پیشنویس ۱۳۵۶ قرار به ارسال آب هست مگر اینکه کارشناسان خشکسالی را تایید کنند. اما قرائت کنونی برعکس است و قرار است، کارشناسان تایید کنند که اگر آب بود به سمت ایران فرستادهشود که ملاحظه فرمودید حتی سرریز هم به سمت ایران فرستادهنشد. بعد هم با آن روش که دیدید، آن دبههای زردرنگ (شما بهتر از من میدانید که آنها علامت تهدید و علامت ادوار انفجارهای انتحاری هستند) را پرکردند و گفتند برای رئیس جمهور ایران.
□ شیعیان:
در مورد شیعیان به خاطردارید که چقدر مطرح میشد که طالبان به شیعیان کاری ندارند. مراسم آنها را محترم میشمارند. در حال حاضر ما شاهد افزایش فشارها بر شیعیان از کابل تا شهرهای دیگر هستیم.
□ زبان فارسی:
در مورد زبان فارسی که فاجعه درجریان است. طالبان "جمهوری اسلامی" را و در این مورد خاص اجازه بدهید بگویم "ایران" را به صورت سیستماتیک تحقیر میکند. نوبت قبل که تیم مذاکره کننده طالبان به ایران آمدند و از طریق مترجم با مسئولین وزارت خارجه و دیگران دیدار داشتند، در تاریخ روابط ایران _افغانستان چنین موردی بیسابقه بودهاست. آنها حتی نوبت پیش از آن که به تهران آمده بودند فارسی صحبت کردند. کما اینکه در همین اجلاس کابل نیز آقایانی که در ایران تقاضای مترجم داشتند، فارسی صحبت میکردند و نشان دادند که مشکلی در فهم فارسی نداشتند.
آنها [طالبان] میخواستند کشور فارسیزبان ایران را تحقیرکنند. امروز دانشگاهها و کتابهای درسی و رسانههای جمعی اجازه استفاده از لغات فارسی را ندارند. اینجا دارد یک هجمه اساسی میشود به آن چیزی که ما "ایرانفرهنگی" مینامیم و "زبانفارسی" زبان میانجی در کل این ایران فرهنگی است که آنها [طالبان] این نخ تسبیح را پاره کردهاند و کمترین توجهی به این موضوع نمیشود.
□ حوزه زنان:
در مورد حوزه زنان، دوستان رسانهای لطفاً بگویند که چند گزارش در این رابطه تهیه کردهاند؟ اوضاع به چه ترتیبی پیش میرود؟اخبار ربوده شدن یا تعرض جنسی به اشخاص مشهور گاهی پخش میشود، اما هیچ خبری از افراد گمنام نیست و اساسا به اخبارشان پرداخته نمیشود.
□ جابجایی جمعیتی:
در مورد جابجایی جمعیتی که به ویژه در شمال افغانستان در حال اتفاقاست هیچ صحبتی مطرح نمیشود. مطلبی هم در این رابطه نوشتهام و در آن مطلب عرض من این بود که لازمنیست طالبان و مسئله افغانستان تبدیل به اولویت اول کشور بشود، اما حداقل جغرافیای شمال افغانستان به اندازه غزه برای مسئولان ارزش داشتهباشد. مگر اسرائیل چه کاری انجام میدهد؟ شهرکنشینها را در مناطق فلسطینی ساکن میکند و فلسطینیها را با ظلم و جور میراند. این موضوع تبدیل به یک زخم ۷۵ ساله شدهاست که نه تنها در خود فلسطین التیام پیدا نمیکند که کل خاورمیانه را درگیر کردهاست.
بله به حق، وظیفه انسانی همه انسانها و از جمله ما ایرانیها این است که نسبت به مسائل فلسطین حساس باشیم اما همین ماجرا به افغانستان که میرسد توجهینیست، در بیخگوش ما یک اسرائیل درحال "ساخته شدن است". در بیخگوش ما در حال جابجایی اقوام غیر پشتون هستند و این زخم دههها باقی خواهدماند.
این چه تبعیضی است؟ ای کاش اینها حداقل فلسطینی بودند شاید به آنها توجه میشد. ببینید عرایض من کاملاً مشخص است، من کمترین تردیدی در مورد وظیفه انسانی و حمایت همه انسانها به ویژه ما افراد خاورمیانه و سایر ایرانیها از مردم فلسطین ندارم، در مورد این مسئله حرفی نیست. من در مورد تبعیضی صحبت میکنم که بیخگوشمان است و تاجیکها را به قدر فلسطینیها داخل آدم حساب نمیکنیم. فارسزبانها به اندازه عربزبانها داخل آدم شناخته نمیشوند.
به هر حال گمان میکنم که [قبلا] حتی اگر به دروغ، گزارشها و اخباری از افغانستان منتشر میشد. حداقل میشد در تعارض با آنها سخنی گفت، حرفی زد، اما در این برهوتی که امروز اتفاق افتادهاست، انگار افغانستان نه فقط برای ما ایرانیها بلکه برای مردم دنیا از صحنه جغرافیایی پاک شدهاست. اول با تحولات اوکراین و حالا هم با تحولات غزه. واقعیتش را بخواهید من آینده خوشی برای این قضیه متصور نیستم.
یک جریان جدید دیگری هم که به راه افتادهاست، در واقع سفید شویی قندهار است. دوستان میگویند فقه پویا، آن چیزی است که در قندهار اتفاق افتادهاست. اشخاصی این صحبت را مطرح میکنند که افراد تحصیل کرده و نویسندهای هستند و آدم متحیر میماند، اینها که میدانند واقعیت چیست و در جلسات خصوصی خود میگویند که واقعیت چیست. مگر این جیفه دنیا چقدر ارزشدارد که برای دورهای مسئولیت، تمام توانایی آکادمیک خود را تهیهکنند و حرفیبزنند که در این منطقه صحت ندارد؟ امروز، جریان رادیکال طالبان به نوعی رقیب اسلام انقلابی مدل جمهوری اسلامی شدهاست و حتی از این جهت هم [برای مسئولان] مهم نیست.
اگر بخواهم روراست بگویم شاید خوشبینانهاش این باشد: در حالی که ما در عراق و سوریه و یمن و لبنان با اسرائیل و حامیانش درگیر شدهایم و خطر جنگ با امریکا وجوددارد، شاید دوستان بگویند که ما مایل به ایجاد جبهه جدیدی نیستیم که در کنار ایران قراربگیرد. به نظر من این یک نگرش کاملاً خوشبینانه است، چرا میگویم خوشبینانه؟ چون قبل از جنگ غزه هم که این مشکلات وجودنداشت عزیزان همین رفتار را داشتند و نمیتوانند توجیهکنند که ما به دنبال جبهه جدیدی نیستیم.
◾️محمدحسین جعفریان:
توضیحی که در مقایسه آنچه در اسرائیل اتفاق میافتد و آنچه در شمال افغانستان میگذرد، دادید دقیق است. این موضوع، از گذشته تاریخ وجود داشتهاست. در شمال افغانستان مناطق جزیرهنشینی وجود دارد که پشتونها در آنجا ساکناند، در حالیکه این مناطق به هیچوجه پشتون نشین نبودهاند. به آنها اصطلاحا پشتونهای ناقل میگویند. که از دوره اماناللهخان و نادرخان و تا این اواخر جابجا شدهاند. نتیجه این شده که ماهیت بعضی از شهرهای تاریخی ایران باستان تغییر کردهاست. در حال حاضر بلخ که زمانی امالبلاد سرزمین ایرانشهر بودهاست، حالا یک شهر تقریبا نود درصد پشتون نشین شدهاست.
بازهم ای کاش اینها در حال نقل و انتقال اتباع خودشان از نقطهای به نقطه دیگر باشند، شبیه کاری که پادشاهان قبلی افغانستان انجام دادهاند. همه ما میدانیم در این ۲۵۰ سالی که افغانستان، عملاً با این نقشه سیاسی متولد شدهاست هر کسی بر مسند آمده، اگر شاه بوده یا رئیسجمهور و یا اینکه با کودتا آمده همه پشتون بودهاند.
فقط ۱۱ ماه قدرت در دست فارس زبانها بودهاست. امیر حبیبالله کَلکَانی که برای تحقیر با نام "بچه سقا" خوانده میشده وگرنه اگر آقایربانی را که نیم بند رئیسجمهور بود، به حساب نیاوریم، چه در زمان کمونیستها، چه حکومت پادشاهی (نادرشاه و ظاهر شاه و...) چه زمانیکه حاکم، "خان" بوده، همه حاکمان پشتون بودهاند. حتی اگر آمریکاییها کسی را به قدرت رساندهاند، مانند آقای کرزی و آقایغنی، آنها هم پشتون بودهاند. حتی آقای دکترعبدالله را که اجازه رقابت به او دادهاند و سمت گرفتهاست از ناحیه پدری پشتون تبار بود و مادرش پنجشیری بود. حالا در حال انتقال پشتونها از آن سوی خط دیورند و از داخل پاکستان به بهانه اخراج افغانها (ادعای دروغ) هستند و به آنها سهم میدهند.
◾️حسین دهباشی:
ببینید من دیپلمات نیستم و اگر ما بخواهیم مانند دیپلماتها در لفافه صحبتکنیم، خیلی پیچیده میشود پس من نام میبرم جناب آقای "سیدعلی موجانی"، ایشان کسی نیست که نداند چه اتفاقی در حال رخدادن است، اما از وقتی ایشان به قندهار رفتهاند، و از وزارت خارجه به مجموعه آقای قمی منتقل شدهاند، شما اگر سیر توییتهای ایشان و حضورشان را دنبال کنید، عملا متوجه میشوید که ایشان سخنگوی تام و تمام جریان قندهار شدهاند. با این تعریف که: این جریان، فقهپویا دارد و میتواند عرفی باشد و در تعامل با جامعه تغییر کند. جریان قندهار برای منطقه نه تنها تهدید نیست بلکه یک فرصت به شمار میرود. از یک طرف خوشبینی اینکه جریان تندروتر مانند آقایحقانی قدرت بیشتری نمیگیرند از جهت دیگر دلبستگی به این حضرات.
واقعیت این است آن صحبتی که شما در ابتدای سخنتان فرمودید که ایران روسیه و چین در حال محک آمریکا هستند تا دستش را در منطقه بخوانند با این موضوع هم زیاد موافق نیستم. طبیعتاً از تحولات افغانستان در منطقه، به اندازه شما مطلع نیستم اما تحولات ایران را پیگیر هستم و بهنظرم این ماجرا فقط در نسبت با آمریکا نیست. روراست قضیه این است که ما در حوزه سیاست خارجی، به نوعی، عنصر دولت یا عنصر حکومت تضعیف شده است. ما بیشتر میبینیم چین و روسیه چه موضعگیری دارند. شاید مثلاً در اجلاس دوشنبه تصور بر اینبود که نشست مسکو یک نوع علامتی باشد برای اینکه نشاندهد، جایی ممکن است حوصله روسها هم سر برود.
اما همین ماجرای پذیرفته شدن سفیر طالبان در چین و از طرفی دیگر، واگذاری همه امتیازهایی که طالبان میخواستند. سفیر ایران در افغانستان آقای امینیان اگرچه نزدیک به پایان ماموریتش بود اما به دلیل سخنی که در یک جلسه خصوصی در نقد طالبان داشت در برکناریاش تسریعشد. در ادامه قرار بود که آقای قمی سفیر باشند. طالبان شرطی مبنی بر تصرف سفارت در تهران گذاشتند که علی رغم واگذاری سفارت باز هم آقای قمی پذیرفتهنشد.
میخواهم صحبتی را مطرحکنم که اگر در هر جای دنیا مطرح شود، بدون سرچ در اینترنت و جستجو باورپذیر نباشد، اما این یک واقعیت است، آقای رحیم صفوی که سالیان سال نظامی برجسته، فرمانده سپاه، جانشین و حالا هم در جایگاه مشاور رهبری بوده و هستند در مصاحبهای فرمودهاند ما با طالبان در زمینه فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی تعاملداریم، اما آنها را به رسمیت نمیشناسیم.
آیا چیزی باقی میماند؟ سطح رابطهای که شما دارید، فرش قرمزی که شما میاندازید، تحقیری که میپذیرید که طرف مقابل با زبان خود صحبت کند و...
ما فقط نام "پذیرفتن" را نمیآوریم. اتفاقاً آقای جعفریان ،من فکر میکنم ما بیاییم شما را هم راضیکنیم و جمهوری اسلامی طالبان را به عنوان دولت شناسایی کند، تا حداقل تکلیفمان مشخص شود. ما همه امتیازها را به آنها میدهیم و همه حقوقی را که میخواهیم تعاملکنیم و بگیریم به بهانه اینکه اینها دولت شناخته نمیشوند به آینده موکول میکنیم. یعنی تمام مضرات عدم شناسایی را پذیرفتهایم ولی نفعش را به طالبان دادهایم. خب بیاییم طالبان را به رسمیت بشناسیم.
◾️محمدحسین جعفریان:
اینکه چرا با آن قسمت صحبت من موافق نیستید را توضیح خواهمداد. این قابل نقد است. بخشی از مولفههایی که فرمودید دقیق نیست و من تصحیح خواهمکرد. من خودم جزو افرادی بودم که تصور میکردم چون ایشان[آقای امینیان سفیر ایران در کابل]طالبان را به مغولها تشبیه کرد و گفت اینها در فرهنگ فارسی حذف میشوند، لذا عذر ایشان خواسته شد. پس از انتشار این تحلیلم، ایشان تماس گرفتند و توضیح دادند که ماموریت من تمام شدهبود، سه ماه هم از آن گذشته بود. باید باز میگشتم و اصلاً بازگشتم مربوط به صوت منتشر شده نبود.
◾️وحیده کریمی:
در مورد عقب نشینی یا سکوت رسانههایدولتی یا حتی حامیان طالبان توضیحیداشتم. من معتقدم آنها نه تنها عقب نشینی نکردهاند، بلکه اجازه بدهید تا بگویم در راستای اهدافشان که همان سفیدسازی که شما اشاره میکنید، تغییر تاکتیک دادهاند. مدلی که انتخاب کردهاند خیلی هوشمندانه است.
در کمتر از یک ماه گذشته وزارت ارشاد یک تور خبرنگاری گذاشت و یک سری از خبرنگاران را که همه از جریان اصولگرا بودند و اشخاصی که در طول یکسال و نیم، دو سال گذشته به این نتیجه رسیدهبودند که طالبان، آن چیزینیست که چند ماه اول شروع به حمایت از آنها کردهبودند و آنها نه فقط زن ستیز هستند بلکه ایران ستیز و فارسی ستیز هم هستند را به این تور بردند.
ما هم درخواست دادیم و پیگیر هم بودیم، به این دلیل که میدانستیم خبرنگاران دسترسی بسیار زیادی خواهندداشت. البته واضحاست، خبرنگار شرق را به چنین سفری نمیبرند و نبردند. نظرات دوستان، پس از بازگشت، با توجه به جلساتی که برگزار و صحبتهایی که رد و بدل شدهبود، در مورد طالبان بسیار تغییر کردهبود. آنها معتقد بودند، طالبان مدیریت خوبی دارند و توانستهاند امنیت اقتصادی برقرارکنند.
خانمها هم اگر به مدرسه نمیروند، این اتفاق مربوط به مدارس دولتی است و آنها میتوانند از مدارس خصوصی استفادهکنند. گشتارشاد به آن معنا وجود ندارد، این اخباری که در مورد برخورد با زنان وجود دارد را ندیدهبودند. آنها در خیابانهایی که امنیت وجوددارد با افرادی که امنیت را تایید میکردند صحبت کردهبودند. به همین دلیل [معتقدم]، نه تنها این رسانهها عقب نشینی نکردهاند بلکه یک موج حمایتی بر مبنای منطق را پیش خواهندگرفت. اینجاست که میگویم تغییر تاکتیک بسیار هوشمندانهای در کار بودهاست.
◾️محمدحسین جعفریان:
من هم در هر دو مورد نظر خودم را بیان میکنم. باز هم اصراردارم در سطح کلان و در سطح مدیریت، رسانههایی که نام بردم، عملاً به بازتاب اخبار طالبان به شیوه سفیدشویی اقدام نمیکنند و نظری در مورد عنوان ندارم، اینکه تغییر تاکتیک هست یا خیر نظری ندارم اما کاملاً واضح است تعدیل شدهاند. در مورد تیم رسانهای عازم به کابل، آن خبرنگاران مانند ماشینی هستند که هر سال به آن بنزین میزنند.
اتفاقی که سال قبل افتاد. یک گروه را به کابل بردند و با هتل مجانی و غیره سرویس دادند و این عده در بازگشت، یک سال برای آنها کارکردند و آنها را به جان رسانهها و افراد مستقل انداختند. این افراد به مرور در ذهنیتشان تردید ایجادشد و فکر کردند با دروغگویی در حال سوءاستفاده از آنها هستند.
به عنوان مثال روزنامه فرهیختگان و شخص آقایامامی، با تغییر رویکرد نسبت به زمانی که در کابل بودند، پس از بازگشت به سمت انعکاس حقیقت رفتند. امسال آنها دیدند گروه قبلی فرسوده شده و دیگر به حمایتشان نمیپردازند، در نتیجه گروه جدیدی را به کابل بردند. وقتی چنین گروهی برمیگردند، دیگر رسانه نیستند، "نفر" هستند."افرادی" هستند، در فضای مجازی و در خدمت مراکزی که معلوم نیست از کجا مجوز و بودجههای پنهانی به آنها میرسد.
چندی قبل ویدیویی علیه من منتشرشد به دلیل مصاحبهای که داشتم، در آن ویدئو کلی بر علیه من مطلب گفتهشد اما نام هیچکس وجود ندارد. یعنی نه لوگویی وجود دارد و نه هویتی. قبلاً اگر این اتفاق میافتاد در تمام رسانههایشان این مطلب را منتشر میکردند. باز تأکید میکنم، به اعتقاد من آن رسانهها از حمایت طالب عملا عقب نشینی کردهاند. این وظیفه به دوش افراد گذاشته شدهاست. حالا این افراد هم اگر افکارشان تصحیح شود، نوبت گروه جدید میشود. آنها به اندازه کافی پول در اختیار دارند. خانمدکتر اگر جمعبندی خاصی از سفر دوشنبه دارید بفرمائيد.
◾️وحیده کریمی:
من در جلسه مهمانی سفارت در دوشنبه حضورداشتم، برخورد سفیر با ما برخورد خوبی بود. پیش شرطی هم وجودنداشت. نگاه ایشان مثبت بود. فکر میکنم سفیر جدید نگاه بازتری نسبت به مسائل منطقه دارند. احساسکردم در ارتباط با زبان فارسی، زبان مشترک ما در منطقه و فرهنگ زبان فارسی، دغدغه هم دارند. البته باید در عملدید.
◾️حسین دهباشی :
یک سؤال، اگر واقعاً سیاست رسانهای این عزیزان تغییر کردهاست، چرا وقتی انفجار کرمان رخ میدهد به جای اینکه تمرکز براین باشد که افراد تروریست در کجا آموزش دیدهاند، بر روی لفظ تاجیک بودن مانور داده میشود؟ چرا وقتی بین تروریستها یک نفر به هر دلیل پنجشیری شناخته شدهاست، انگار آن تروریست از پنجشیر آمده و به مقاومت نزدیکاست و انگار به آقایاحمدمسعود نزدیک است؟
این یک علامت است، چه سیاستی تغییر کردهاست؟در کلِ ماجرای کرمان یکی از رسانههایی که میفرمایید رفتارشان تغییر کردهاست اشارهای به محل آموزش این تروریستها و اینکه چهکسی آنها را آموزش دادهاست نشد. اشارهای مبنی بر آموزش آنها ذیل حکومت طالبان نشد.
◾️محمدحسین جعفریان:
منظور من این نیست که اینها متنبه شدهاند، منظور من ایناست آن حجمی از خبر که کار میکردند تغییر کردهاست، در این رابطه من تعبیر "عوض شدن سیاست" را به کار بردم. در حالیکه در گزارش رسمی وزارت اطلاعات گفته شده این فرد در بدخشان افغانستان آموزشدیده و تاریخ آموزش هم در زمان حاکمیت امارت بودهاست. اما کانال خبری دوستان، محل ورود تروریستها را پاکستان، معرفی کردهاست و همچنان معتقد است در بدخشان آموزش دیدن تروریستها ربطی به طالب ندارد. اینها بیشتر شبیه جوکاست.
مورد دیگر اینکه معاون سفیر طالب در مقابل این صحبت که شما ۸۶۰ میلیون متر مکعب به ما تعهد آبی دارید و میخواهید چهکار انجامدهید، گفت دعا میکنیم که باران ببارد و عملاً این درخواست را به تمسخرگرفت. اما همان کانال خبری مزبور در لابلای عکسهای نشنالجئوگرافی یک عکس پیداکرده و عنوان میکند "واقعاً بارشها کم است و سد کجکی خشک است." جالب اینجاست که خود امارت این مطالب را منتشر نمیکند.
واقعا باعث تاسفاست این افراد چه نفعی میبرند که از خود امارت بیشتر سنگشان را به سینه میزنند. وزارت امنیت جمهوری اسلامی ایران رسما عنوان میکند که تروریستها در فاصله زمانی که مربوط به حکومت امارت بوده است در بدخشان آموزش دیدهاند. آن تروریست فاجعه شیراز در فاریاب آموزش دیده بود، فاریابِ تحت حکومت امارت. اما با وجود این، هیچکس از منطقه جغرافیایی که اینها آموزش دیدهاند حرفی به میان نمیآورد. فقط اشاره به محل ورودشان که از مرز پاکستان بود، میشود.
البته یک خبرنگار تاجیک به نام آقای "فخرالدین خالبیک"، خبرنگار سرشناس "اسپوتنیک" و مسئول خبرگزاری "سنگر" مدعی بودند، (مسئولیت سخن با راوی) اسنادی در اختیاردارند که تروریستها افراد تاجیکستانی بودند که به سوریه رفتهبودند و بعد به پاکستان منتقل شدند و از مرز چترال وارد افغانستان شدند. بعد در بدخشان و شهر فیضآباد مرکز بدخشان، در یک اردوگاه آموزش دیدند، بعد گذرنامه افغانستانی به عنوان شهروند افغانستان گرفتند، سپس توسط یکی از مولویهای مشهور منطقه به کابل همراهی شدند و در آنجا از سفارت جمهوری اسلامی ایران ویزا گرفتند و بعد تا اسلام قلعه که نام سمت افغانستانی مرز دوغارون است توسط مقامات طالبان مشایعت شدند و از آنجا به طور رسمی به عنوان شهروند افغانستان وارد ایران شدند و در داخل ایران تمشیت شدند و نهایتا در کرمان آن فاجعه را به بار آوردند. سفیدشویان وطنی طالب اما استدلالشان این است که نه، تروریستها از مرز پاکستان آمدهاند به ایران و لذا همه کسانی که میگفتند طالب در این قضیه دخیل است دروغگو بودهاند.
توضیح من در مورد عدم موافقتم با آن بخش صحبت شما که رفتار تهران و روسها برای این است که آمریکاییها دستشان رو شود. ببینید، اگر تحلیلی به غیر از این نکنید، فقط میتوانید بگویید عدهای جاسوس در آنجا هستند که عملا زمینه را برای طالب فراهم میکنند.
من چون هنوز انقدر نگاهم تیره نشدهاست به این شکل باوردارم که یک قوه عاقله هست که متوجه شدهاست. وقتی طرف از میان منابع آمریکایی به دنبال مدارک برای دفاع از طالب است در حالی که طالب او را به تمسخر گرفتهاست، این دیگر نه حماقت است نه ضعف تحلیل نه اشتباه محاسباتی است. این شخص یک بدهکاری به طالب دارد که این کار را انجام میدهد.
◾️وحیده کریمی:
چون بحث رسانه مطرح شدهبود فکر میکنم جایی که ما در حال نقد به دیدهنشدن اخبار و ضعف نگاه جامعه در مورد آنچه در ایران و منطقه رخ میدهد هستیم، نیاز به یک آسیب شناسی کلی وجود دارد. اینکه ما نحوه بازنشر اخبار طالبان را در کانالهای مختلف میبینیم، به عنوان مثال عدم دست داشتن طالبان در حملات ایران و منطقه و مسائل دیگر، داستان، داستان رسانه است و اینکه ما به افغانستان نگاه درستی نداشتهایم.
دکتردهباشی اشارهای داشتند به عدم پوشش رسانه در مورد قربانیان گمنام در افغانستان، من میخواهم به این نکته اشارهکنم که با توجه به عملکرد طالبان، یک بخش از این مشکل واقعاً در دستان ما نیست، حداقل در رسانه من و منکه به دنبال خبر هستم. این مربوط به عملکرد طالبان است.
آنها با مشروعیتزدایی و مرجعزدایی که از رسانهها انجام دادهاند، دسترسی به اخبار انقدر سخت شدهاست که نمیشود به راحتی از روی کانالها اخبار را بررسیکرد. فکر میکنم جامعه نخبگانی افغانستان باید یک نقش مهمی را برای اطلاع رسانی به عهدهبگیرد. این کار یک نفر و دو نفر نیست. ما به مرجع نیازداریم. در خلاء نبود رسانه در داخل افغانستان، شبکههای اجتماعی وافرادی چون شما میتوانند کارشان را به درستی انجامدهند. اما تعداد کم است و دسترسیها محدود.
رسانههایی که به دنبال اخبار هستند نمیتوانند صحت و سقم خبر و آنچه رخ دادهاست را ریشهیابی کنند. در جاییکه ما به دنبال خبر هستیم نمیتوانیم خبر را در اختیار بگیریم. از طرفی انقدر موج اخبار زیاداست وانقدر چالش در منطقه ما فراوان است که خبر خوردهمیشود. همین بحث گشت ارشادی که در افغانستان هست. دخترانی که من تصاویرشان را دیدهام ممکن است بسیاری این تصاویر را ندیدهباشند. دخترانی که شلاق خورده بودند، دخترانی که به آنها تعرض شدهبود و حتی خبر تجاوزها، سوژهای بود که من خودم پیگیری میکردم، ولی دسترسیها بسیار دشواراست.
رسانههای حاکمیتی را به کنار بگذاریم که پیگیر نیستند، اما رسانههای مستقل و جامعه نخبگانی ما [که تمایل به پیگیریدارند] هم خیلی مقصر نیستند. میخواهم بگویم که یک جای کار برمیگردد به مسئولیت اجتماعی خود افغانهایی که جزو قشر فرهیخته هم هستند و میتوانند اجماعساز و مرجع باشند. من فکر میکنم یک بخشی نیاز است که آنها را فعال کند. ما نمیتوانیم فقط از خبرنگار ایرانی توقع داشتهباشیم. آنها انقدر در موج اخبار قرار گرفتهاند که تا بیایند به یک موضوع بپردازند، اتفاق بدتری در منطقه رخ دادهاست. خبر بدتری از مرز، از داخل افغانستان آمدهاست.
من فکر میکنم تا یک جایی قابل پذیرشاست که ما مقصر هستیم، ولی یک قسمت، کم کاری خود دوستان افغان هم مطرح است. آنها نخواستند به رسانه، به شکل یک پروژه مهم نگاهکنند. آنهم به این دلیل که واقعیت این است که شاکله کار رسانه در دو سال گذشته از هم پاشیده شدهاست. طالبان کاری کرد که بیش از ۶۰ درصد رسانهها توقیف شده، بسیاری از خبرنگاران آواره و زندانی و ممنوعالکار شدهاند. بعضی خودشان کار را رها کردهاند، عدهای اگر مهاجرت کردهاند، هنوز نتوانستهاند در رسانهای مشغول به کار شوند.
این واقعیت اتفاق افتادهاست، اما بعد از دو سال هر دو طرف باید خودمان را جمع و جور کنیم. هم ما از هیجانات فاصله بگیریم و دنبال کار درست رسانهای باشیم و هم دوستان ما در جامعه افغانستان به این فکر باشند که ما را آگاه سازند، به جامعه خودشان اطلاعات برسانند. ما اینجا نیاز به یک همبستگی داریم که در حال حاضر این همبستگی وجود ندارد.
◾️محمدحسین جعفریان:
در تکمیل فرمایش شما باید عرضکنم که در آن بخش که فرمودید، تا خبرنگار ایرانی میخواهد به خبر بپردازد موجهای خبری دیگری میآید، بحث ایناست که از بین این موجهای خبری به خبرنگاران کمک شود که متوجهباشند، اتفاقاتی که در افغانستان در حال وقوعاست، انقدر فجیع و مهم است که زیر موجهای خبری دیگر گمنشود.
ببینید جامعه افغانستان آنقدر سنتی است که من بعد از دو سال از اتفاقاتی که برای دختران مزار افتاده تازه توانستهام اعتماد یکی از افرادی را که آزاد شدهاست را با کلی مشکلات جلب کنم که بپذیرد جزو اشخاصی بوده که زندانی شدهاست. در حالیکه خانواده این شخص هنوز خبر ندارد مدتی که او به عنوان ملاقات با فامیل خود در کابل حضور داشته را در زندان بودهاست. لذا این وحشتها و حتی خشونت خانوادهها باعث شده که خود قربانی حاضر به نقل این خبر نیست تا به دست آن فرهیخته افغانستانی و سپس به شما برسد.
نکته بعدی این است که بدبختانه قسمت اعظم جامعه افغانستانی هنوز درگیر مسائل قومی است. افراد در افغانستان در معرفی خود ابتدا قوم خود را عنوان میکنند و بعد افغانستانی بودن خود را، نتیجه چه میشود؟ شما میبینید. مثلاً تظاهرات عظیمی برگزار میشود و شما با عنوان "نسلکشیهزاره" میتوانید هزارهها و افغانستانیها را به پای تظاهرات بکشانید. اگر به همانها میگفتند در مخالفت با اینکه آمریکا پول مالیات دهندههایش را هفتهای۶۰ میلیون دلار به طالب میدهد، برای چنین انگیزهای بیرون نمیآمدند. اما یک انگیزش قومی آنها را به تظاهرات عظیمی میکشاند که نتایجش هم مشخصاست.
◾️حسین دهباشی:
نکته این است که ما متاسفانه ایرانیکشی را پذیرفتهایم. ایرانی کشی ارزان شدهاست. پایمال شدن حقوق ایرانیها به راحتی اتفاق میافتد. زمانیکه مرحوم حاج قاسم سلیمانی به شهادترسید، بسیاری از ایرانیها حتی افرادی که به نظام جمهوری اسلامی انتقاداتی داشتند به درستی واکنش نشان دادند. که ما اکر هر اختلافی هم داشته باشیم نباید بپذیریم که یک بیگانه، یک امیر ارشد ما را به شهادت برساند. انقدر ما در این ماجرا تعلل کردیم که همین مدتی قبل نفر دوم نیروی قدس وقتی به شهادت رسید، این خبر را در اخبار گم و گور کردیم.
ببینید میخواهم سخنی بگویم و میدانم دوستان سپاه از این حرفم میرنجند. عزیزان سردار ما پیر شدهاند، میترسند. آنها دیگر آن جوانان قدیم نیستند. آنها نه دل جواب دادن به شهادت همرزمان خودشان را دارند نه دل جواب دادن به طالب را دارند. این پیام به درستی به کل منطقه مخابره میشود که وقتی ایران به شهادت امرای خود واکنش نشان نمیدهد، حتما ایران به شهادت، اسارت و تحقیر مرزبانان خود هم واکنش نشان نخواهد داد.
پیرو عرض قبلی باید بگویم اینگونه نیست که جبهه جدیدی باز شده باشد. باید این مسئله را بزرگتر از اینها دید. باید یک نسلی از عزیزان جای خود را به دوستان جگردار بدهند. اینها دیگر جگر نپذیرفتن تحقیر را ندارند، اگر آب بسته میشود، اگر مرزبان شهید میشود، اگر به فارسی تکلم نمیشود، اگر دختران تحقیر میشوند، اگر دبه زرد به ما نشان دادهمیشود، آنها خود را توجیه میکنند. دوستان نسبت به تحقیر شدن سِر شدهاند. واکنش نشان نمیدهند. مانند کسی که شنواییاش کم شده و دیگر غیرت این را ندارد که در صورت شنیدن توهین و تحقیر مانند یک جوان عکسالعمل نشاندهد. ما این پیری و فرتوت شدن را در کل ساختار کشور میبینیم و مصداق آن در قضیه افغانستان میشود وضعیت کنونی.
واقعیت این است که ما برای برگزاری شب هرات جان به لب شدیم. در جاییکه نه به طالب و نه به سیاست خارجی انتقادی نداشتیم. ما در مورد اینکه بخواهیم توجه مردم خودمان را به این موضوع جلب کنیم که یک "ایرانفرهنگی" داریم باید مؤاخذه شویم. چون دوستان نمیخواهند بگویند در منطقه اتفاق مهمی در حال وقوعاست. نمیخواهند بگویند ما باید غیرتمان در مقابل تعرض به دختران افغان، در مقابل مسئله آب و تشنهتر شدن مردم مظلوم سیستان و بلوچستان تکانی بخورد. جواب این لبهای تشنه را چه کسی میدهد؟ هیچکس. هیچکس گردن نمیگیرد.
ما با یک ترکیبی از پخمگی و بیغیرتی مواجه هستیم. این را صراحتا میگویم، ما نه به اندازه عزیزان، و سابقه جهادشان، اما به اندازه خودمان برادری خودمان را اثبات کردهایم. پاسخ انتقاد شما چه خواهدبود؟ پرونده سازی. جواب استدلالت را نمیدهند.
دوستان چون خودشان چنین دغدغهای ندارند به انواع و اقسام مصوبات متوسل میشوند. خانم دکتر کریمی چند بار از عالیترین مراجع امنیتی مصوبه برای نپرداختن به این حوزهها داشتهاید؟
دکتر کریمی: بسیار زیاد. برای هر اتفاقی بلافاصله یک بیانیه میدهند که چالش را جدینکنید. نامی از افغانستان نیاورید و ...
ببینید، هرچقدر بگوییم خانم دکتر تحصیلکردههستند، باز هم به خواهران افغانستان خودشان غیرت میورزند. عرضکردم، آنها کم از دختران فلسطین که نیستند، ما به آنها اهمیت میدهیم. ولی در مقابل همزبانانمان سکوت میکنیم. اما در انتها ما انسان هستیم. وقتی مقاومت میکنیم طرف شک میکند که حتماً پولی گرفتهایم و پرونده سازی و... امروز مشکل عزیزان مخالفت با طالب نیست. مخالفت با سیاستهای غلط خودشاناست. وچون حاضر به تغییر این سیاست نیستند، تبدیل به موافقان طالب شدهاند. به نظر من اوضاع بدتر و بدتر خواهد شد. فشارها حتماً بیشتر خواهدشد.
آقایجعفریان همه همت شما را ندارند. آدم بعد از مدتی خسته میشود، با خود میاندیشد که چه کاری میتوانم انجام دهم؟ تکلیف از من ساقط شدهاست. از طرفی انقدر در داخل کشور و منطقه، اتفاقهایی میافتد که افغانستان ارزش خبریاش را از دست دادهاست. نه اینکه مظلومیت مردم افغانستان کم شدهباشد. سرجایش هست. اما "ز منجنیق فلک سنگ فتنه میبارد".
انقدر در کشور ما اتفاقهایی میافتد که متاسفانه پرونده افغانستان پایین رفتهاست. مگر اینکه خدا عنایتی به این مردم مظلوم و همریشه با ما بکند. من واقعاً دست جریانهای مشکوک را در قضیه افغانستانستیزی در ایران میبینم، که جریانی ایجادکنند تا بباورانند که افغانستانی برای ایران تهدید است و مردم بگویند مسئلهات را در کشور خودت حلکن.
یک بخشی از این ماجرا درستاست خب ما همینقدر هم سفره بزرگی نداریم، که تقسیم شود. اما این ماجرا تقصیر چه کسی است؟ تقصیر طالب است که این همه آدم آواره شدهاند. تا زمانیکه طالب باشد، مهاجر و مهاجرت وجود دارد. تا زمانیکه طالب باشد، انگیزه اینکه شخصی به خاطر تحصیل دخترش به ایران بیاید وجوددارد. تا زمانیکه طالب باشد، تهدید امنیتی در مردم خودمان هست. مردم سیستان وقتی آب نیست به جز قاچاق سوخت چه کاری میتوانند انجامدهند؟
◾️وحیده کریمی:
در تایید صحبتهای دکتر دهباشی و اشاره ایشان به دیپلماسی ایران و سردرگمی ایران، ایشان اشاره خوبی داشتند، باید بگوییم دیپلماسی ما دیپلماسی استیصال است. آنچه بین ایران و افغانستان در جریاناست آن سردرگمی به یک استیصال ختم شدهاست.
جمهوری اسلامی واقعاً نمیداند با طالبانی که بر هیچ قاعده و قانونی پایبند نیست، هیچ عرف دیپلماتیکی را نمیشناسد و بدتر از همه به تعهداتی که به ارث بردهاست به دلیل فاتح شدنش هم پایبند نیست. باید چه کار کند؟ نه میتواند بجنگد، نه مقابله کند و نه تاییدکند. این به این علت است که روزهای اول برای حذف آمریکا شگفت زدهبود و احساس میکرد جانبداری از طالبان گام مثبتی است. و فکر میکرد که این حذف بزرگی باشد و البته که هست، اما نتیجه این است که حالا نمیداند باید چه کارکند؟
این استیصال به وضوح نمایان است. در قسمت دوم صحبتم در مورد بیانیهها و مصوبات ممیزی باید بگویم بله همچنان هست، اما نه به تندی ۲ سال قبل.
همچنان نمیتوانیم طالب را تروریست خطابکنیم و در آنصورت، برخورد میشود. همانطور که با یکی از دوستان برخورد شده و از اخطار تا ماجراهای دیگر و هنوز هم ایشان بلاتکلیف است. فرقی هم ندارد متعلق به کدام روزنامه باشید. اگر دوستان خیلی تند بنویسند در جهت نقض منافع ملی احضار میشوند و نگرانی از طالب ستیزی را به اینکه شما منافع ملی را در نظر نمیگیرید و ممکن است باعث تنش و درگیری بشوید ختم میکنند. اما همه اینها به تندی سابق نیست.
در مورد فرزند شهید احمدشاه مسعود هم در جلسهای که داشتیم از همه رسانهها خواستهشد توییتهایی بر علیه ایشان زدهنشود. البته مخاطب این مورد، ما نبودیم. این درخواست از سایبریهای خودشان و فعالان شبکههای اجتماعی و زیر نظر خودشان بود وگرنه مردم و بخش مهمی از افکار عمومی ایران با جبهه مقاومت و احمد مسعود است و با دیدگاه شما همراه میباشد. این تناقض انقدر پررنگ است که در همان دیپلماسی استیصالشان نمیدانند چگونه باید آن را مدیریت کنند.
بخش عظیمی از مردم ما هرچند آنطور که بایسته و شایسته است پیگیر اخبار نیستند اما در کل برای کمک به زنان افغانستان و حمایت معنوی و رفتن طالبان و حمایت از جبهه مقاومت تمایل دارند. اما آن اقلیتی که مخالف این نظر است و رسانه هم دارد و رسانهاش هم پر سر و صداست، تا به حال نتوانسته افکارعمومی را با خود همراهکند. در ایران قشر صاحب این دیدگاه و قشر متمایل به طالبان، موفق عمل نکردهاست. https://panjshirnews.com/vdca.unek49nia5k14.html
panjshirnews.com/vdca.unek49nia5k14.html