پیش از پرداختن به اصل فاجعه در "قریودال"، کمی به عقب برمیگردیم، در دورههای مختلف تاریخی، داستانهای زیادی از قتل و کشتار هزارهها در مسیر هرات_هزارستان، نقل و روایت شده است. از پوست صدها کربلایی و زوار، چروغها(کفشی که از پوست حیوانات درست میکردند)ساخته شد. در آن فضای خشونت و وحشت نه رسانهای بود و نه انترنتی. اما داستان این نوع جنایتهای غم انگیز، سینه به سینه در دِه و روستاها نقل میشد، که خیلیها حتما شنیدهاند و در خاطره دارند.
زیاد دور هم نرویم؛ در همین دورهی جمهوریت قتل و کشتارها و گروگان گیریهای زیادی در نقاط مختلف "غور" اتفاق افتاد که در فیسبوک سرج بزنید، حتما به مواردی زیادی بر میخورید. از قتل عروس و داماد و شرکت کنندگان مجلس عروسی گرفته، تا مردم ملکی[غیرنظامی] و دانشجو و کارمند دولتی و سرباز؛ و دهها فاجعهی دیگر.
به عنوان نمونه به گروگانگیری سه دختر دانشجو در سال ۱۳۹۷ خورشیدی، اشاره میکنم؛ که در تعطیلات تابستانی دانشگاه، میخواستند به خانههایشان برگردند، اما توسط "قاری رحمتالله ایماق" که تحت پرچم طالبان فعالیت داشت ربوده شدند. حکومت محلی غور، در آن روزها نیز هیچ پاسخ روشنی مبنی بر رسیدگی، به درخواست خانوادههای دانشجویان، نداد. با وجود همهی ناامیدیها، یکی از باشندگان غور به قوماندان "علیپور" تماس تلفنی داشت و از ماجرای ربودن دانشجویان صحبت کرد و خواست که اگر کاری از دستاش بر میآید به ندای آنها لبیک بگوید.
قوماندان، در سنگر هلمند، حصه اول بهسود بود. او با تعدادی از سربازان فورا حرکت کرد.اما در پوستهی[پاسگاه] "غوگردو" مربوط به ولسوالی[شهرستان] "پنجاب" با ممانعت جدی مواجه شد. پس از ساعتها جر و بحث، موفق شد عبور کند و به بازار[منطقهی]"لعل" برسد. به محض رسیدن، در یک اقدام جدی ۴۱ مرد و ۵ زن را به گروگان گرفت. پس از این اقدام، حکومت محلی به تماس شد که قاری رحمتالله، متنفذین را خواسته و گفته است، دختران دانشجو رها میشوند و شما نیز گروگانها را رها کنید، اما پاسخ قوماندان منفی بود، گفته شد تا دختران صحیح و سالم به خانههایشان بر نگردند، امکان رها شدن این گروگانها نیز جود ندارد. قاری رحمتالله ایماق به اسرع وقت دختران دانشجو را رها کرد و تضمین خط داد که دیگر این جنایت تکرار نمیشود.
به همین جهت بود که قوماندان به مردم وعده داده بود که در یک فرصت دیگر پس از تعطیلی سنگرها از کوهپایههای بهسود، برای بررسی، مشوره و تصمیمگیری خدمت قوما[قومها، مردم بومی منطقه] میرسد. اما به محض رسیدن در لعل، به اقدام غیر منتظرهی حکومت مواجه شد و تعداد زیادی از مردم ملکی ولسوالی "لعل و سرجنگل" شهید و زخمی شدند. از این جهت دست حکام ظالم همیشه در هر دورهای، در همسویی با جانیان تروریست یکی بوده است. اگر نه چنین جنایاتی امکان ندارد که به چنین سادگی به وقوع بپیوندد.
قریودال آخرین منطقه مسکونی هزارهها در محدودهی "سنگتخت_بندر" در ولایت "دایکندی" است. یک کوتل[تپه]به عنوان مرز بین استان دایکندی و استان غور قرار دارد. از ساحه قریودال، شاهراه عمومی سمت غور و هرات گذشته است، این قریه محل منازعهی کوچیها[عشایر پشتون]با هزارهها نیز بوده است. ولی هزارهها با قیمت گزاف زمینهایی که کوچیها از خود میدانستند را خریداری کردهاند.
با این وجود قریودال نیز مثل سایر نقاط هزاره نشین افغانستان از هجوم پروژهای سرکوب و تسخیر جماعتی بهنام کوچی، در امان نبوده است، شوربختانه که چند روز قبل فاجعهی دردناکی اتفاق افتاد، چمن نام، که در شهر "چخچران" تیل[بنزین]فروشی داشت، به سفر زیارتی کربلا میرود. در برگشت تعدادی از بستگان، اقارب و رفقای چمن به استقبال وی و جمعی دیگر از زوار میروند. طبق گزارش افراد محل، ایماقها تحت نام گروه داعش هزارهها را همیشه اذیت میکنند. والی[استاندار]فعلی غور نیز ایماق است.
جمعی که به استقبال کربلاییها رفته بودند، به وعدهگاه، یعنی ابتدای "دره پالوسنگ" میرسند. همزمان چهار مرد مسلح که بر دو موترسایکل[موتور سیکلت]سوار بودند نیز از راه میرسند. آنها میگویند که از استقبالکنندگان کربلاییها میخواهند عکس دستجمعی بگیرند. سپس بلافاصله با تذکر این که؛ صف خود را به هم نزنید! شروع به شلیک گلوله میکنند و در جریان حمله فلمبرداری نیز میکنند. عکسی دلخراشی که به پیوست همین مطلب منتشر شده، لحظهای و اسکرینشاتی از همان فیلم هولناک است. از این جمع جز چند نفر که شدیدا زخم برمیدارند، از جمله چند کودک که زنده میمانند، مابقی[۱۴ نفر]همه درجا به شهادت میرسند. چند نفری که زنده ماندهاند، فاجعه را با چشم سر میبینند. میبینند که چه دردناک، همه میان اقیانوس خون غوطهور میشوند.
افراد موثق از ساکنان منطقهی وقوع این فاجعه و نیز برخی اقارب شهدا تایید میکنند که پس از این جنایت، قاتلان این شهدا آزادانه در منطقه گشت و گذار میکنند. خبر موثق این است که چند تن از ولایت[استان] "فاریاب" نیز در این جمع دیده شدهاند و احتمال دستداشتن والی غور هم در بروز این فاجعه هست. از همین جهت شک و تردیدها نسبت به عملیسازی پروژهی کشتار هزارهها در این استان توسط والی نیز وجود دارد. زیرا خبر رسیده والی که از قوم ایماق است و درگذشته نیز با اشرار و تروریستهای منطقه مرتبط بوده، ممکن است تغییر کند. برخی برآنند که آقای استاندار با فراخواندن و کمک گرفتن از دوستان سابقه و داعشی خود، آنات را از فاریاب به منطقه فراخوانده، این جنایت را مرتکب شده تا غیر مستقیم به مرکز تفهیم کند که چنانچه مرا جابجا کنید، امنیت در این ولایت مختل خواهد شد.
ارتکاب این جنایات در این منطقه مسبوق به سابقه نیز هست. کسی به اسم "نادرخان" مسوولیت همان ساحه[ناحیه]را به عهده دارد. ساحه دشتی است که شمال را به جنوب وصل میکند. مسیری که در آن قاچاقبران نیز رفت و آمد دارند. کسی که در این منطقه با قاچاقبران هم دست است. بهنام "طولای نادرخان" یاد میشود. قبلا هم چند مورد از قتل و کشتار در همین ساحات[نواحی] به شکل فردی اتفاق افتاده بود. هم در دورهی جمهوریت و هم در دوره امارت، اما متاسفانه مسوولان محلی قبلی و فعلی هیچگاه توجهی به دادخواهی مردم و تعقیب جانیان نداشتهاند. شعار تامین امنیت جان و مال و عزت مردم، همیشه در قالب وعده باقی میماند.
فاجعهی قریودال غمانگیز وجانسوز بود. تعدادی از بزرگان سایر اقوام اظهار همدردی و غمشریکی داشتند. مقامات و نهادهای بینالمللی نیز اعلامیه دادند و اظهار نظر کردند. ولی از این میان، اظهارات و موضع "امراللهخان صالح"[معاون اول اشرف غنی]نه همدردی بود و نه دوستانه و صادقانه. اگرچه چند نکتهی خوب داشت، ولی شک و شبههی زیادی را خلق کرد. امرالله خان گفته است؛
۱. به خود دوباره باور پیدا کنید!
۲. مظلومنمایی و فریاد برآوردن از ستم راه به جایی نمیبرد.
۳. اگر اراده کنید معادله بر هم میخورد.
۴. از نظر تعداد کتله(نمیدانم کاربرد واژه کتله مفهومش درسته یا نه)بزرگ و تثبیت شده استید.
ولی دو نکتهی دیگراش تحقیرآمیز و مشکوک است؛
۱. به جای جزیه پردازی و تاوان پردازی به طالب، اسلحه خریداری کنید.
۲. اگر ارادهی ایستادگی با سلاح را کردید، با ما به تماس شوید، بازویتان میشویم.
من نمیخواهم در روزگاری که محتاج وحدتیم، گریز به گذشته بزنم. اما اگر ایشان صدا بلند میکند و پاسخی نمیشنود، باید بداند دلیل چیست. ایامی بود که امرالله خان نیز مخاطبش هزارهها بود و حق آنان را به اندازهی بینیاشان میسنجید. در جریان سقوط، هیاتی از آدرس مقاومت در مناطق مرکزی[جنبش مقاومت برای عدالت]، به پنجشیر رفت. آن زمان دامنهی جنگ و هجوم طالبان هنوز وارد پنجشیر نشده بود. مدتی آنجا منتظر ماندند، و در نهایت برگشتند، بدون این که بتوانند مسوولین مقاومت را ببینند. البته ما آشفتگی آنروزهای پنجشیر و انتظار هیآتهای مختلف را برای ملاقاتها درک میکنیم. طبیعی بود که هماهنگی در آن شرایط آسان نبود. ولی این مهم یاد آوری شد تا در تاریخ ثبت شود که ما در حد توان انجام وظیفه کردیم.
ولی جالب آنکه همین جناب امراللهخان، حتی در آن روزها و در آنحالت که او مصروفیت چندانی نیز در پنجشیر نداشت، حاضر به ملاقات با هیات ما نشد. ناگفته نماند که شهید دشتی از طریق واتساب تماس گرفت. او اطمنان داد مقاومت ادامه پیدا میکند و تلاش داریم تا هماهنگ شوییم، متاسفانه دشتی به شهادت رسید و پنجشیر سقوط کرد. حال حرف اصلی اینجا است، بازویی که زخم تنش را نتواند حس کند، میتواند بازو حساب شود؟ یقین کنید اگر امکاناتی که امرالله داشت، نیروی مقاومت مردمی ما در مناطق مرکزی میداشت، شاید فروپاشی در کشور، اتفاق نمیافتاد. در اخیر یاد آوری میکنم که ما میدانیم حرف و موضع امرالله خان را نباید از آدرس یک قوم باعزت بدانیم و باز تاکید میکنم ما نیاز به انسجام، همسویی و یکیشدن داریم تا بتوانیم در برابر ستم، تبعیض و انحصار، در یک صف مبارزه کنیم.
اما سوال اصلی با توجه به دو نکتهی امراللهخان این است که؛ یک)چه کسی جزیه میپردازد؟ چرا هنوز با زبان تحقیر با این مردم حرف میزنید؟ آیا شما معنی جزیه و موضع آن را میدانید؟
البته سدههاست در این سرزمین که هزارهها اگرچه جزیه نمیپردازند، اما هزینه میپردازند. هزینهی نا رضایتی و نفرت از گروه حاکم، از جمله در دورهی جمهوریت و ریاستهای متعدد خود جناب صالح، هزینهی محرومیت از تحصیل و توسعه، هزینهی همسو نشدن با ستم و تبعیض، هزینهی قلم، سخن و هزینهی شکنجه و بازداشت.هزینهی مقاومت ده ساله در بهسود، لعل، جاغوری، تمکی، تاله و برفک، میرزاولنگ، دره صوف، هرات، سرپل و قرهباغ و مالستان و...
دو)از طرفی گفتهاید؛ سلاح خریداری کنید و اگر ارادهی ایستادگی با سلاح را کردید با ما به تماس شوید. یعنی شما شوق تمویل مقاومتگران در مقابل طالبان را دارید؟ چطور وقتی مولوی مهدی در عسر و حرج چند مرمی و سلاح بود از این بخششها نکردید؟ اصلا اگر کلام شما صادقانه است، چرا در همان "دوشنبه" جبههی مقاومت ملی را تمویل نمیکنید؟ در حالیکه بارها مسوولان این جبهه گفتهاند که به شدت دچار کمبود امکانات هستند. چطور مردم ما شما را باور کنند؟
جناب صالح! اتهامات زیادی در دوران جمهوریت متوجه شما و "اتمر"[از وزرا و نزدیکان اشرف غنی] بود که شاخههای داعش را جداگانه مدیریت میکنید. در خیلی از حملات انتحاری و انفجاری علیه هزارهها که گفته میشد توسط گروههای تروریستی انجام میشود، دستانی از درون حکومت دخیل بود. شوربختانه که امروز و در این گروه حاکم نیز چنین است. بهخصوص در فاجعهی حمله بر مسجد "امام زمان"(عج) خیرخانه و دهمزنگ[نام محلاتی در کابل]که کاملا مشخص بود از درون حکومت برنامه ریزی شده بود و البته دهها فاجعهی دیگر.
با یک چنین سناریویی نباید تلاش کنید پای هزارهها را به بازیهای استخباراتی خود بکشید. به چند نکتهی خودتان تمرکز کنید که اگر هزارهها اراده کنند، حتما معادله تغییر میکند و البته سنجیده وحساب شده عمل خواهند کرد.
پ.ن:
آرای مطروحه در آن دسته از مطالب وبسایت که مولف دارند، لزوما نظر مجموعهی ادارهکنندگان آن نیست. https://panjshirnews.com/vdcd.f0s2yt05fa26y.html
panjshirnews.com/vdcd.f0s2yt05fa26y.html