تاریخ انتشار :سه شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۱ ساعت ۰۹:۳۴
کد مطلب : ۱۴۹۴
جالب است ۰
طالبان و آینده هراس‌انگیز معارف در افغانستان؛

تضعیف مکاتب عصری و تقویت مدارس دینی طالبانی

تضعیف مکاتب عصری و تقویت مدارس دینی طالبانی
روزگاری کابل یکی از پیشرو‌ترین و نوگرا‌ترین شهرها در سطح منطقه بود. شهری که جهان‌گردان از کشورهای مختلف دنیا برای ماندگار کردن خاطرات‌‌شان به آن سفر می‌کردند و از زیبایی‌های آن لذت می‌بردند؛ اما از  زمانی که افغانستان گرفتار جنگ و بحران درازمدت شد، این شهر رونق سابقش را از دست داد؛ ولی بازهم حتا در دشوارترین روزها، صلابت نسبی خود را حفظ کرد و در مقایسه با دیگر شهرهای افغانستان، می‌شد مظاهر مدرن را در آن آشکارا دید و فرهنگ شهری بارها به‌آسانی توانسته بود تازه‌واردان و غریبه‌ها را جذب خود کند. با اشغال دوباره کابل به دست طالبان، این شهر یکی از دشوار‌ترین تجربه‌ها را پشت سر می‌گذارد و معلوم نیست فرهنگ پیشرو آن از آسیب‌هایی که به آن می‌رسد تا چه اندازه مصون خواهد ماند.
زمانی یکی از جذابیت‌های کابل، مکاتب نامدار عصری‌اش بود که زبده‌ترین معلمان از داخل و خارج در آن مشغول آموزگاری بودند و نیز دانشگاهش بود که دانشجویان را از کشورهای منطقه به سوی خود می‌کشاند؛ اما این روزها نشانه چندانی از آن دلربایی‌ها باقی نمانده و اگر اندکی از آن زیبایی‌ها باقی مانده باشد، حاکمان شهر به‌سرعت به سراغش می‌آیند و شکل و شمایل آن را طبق سلیقه خود باز‌سازی می‌کنند. حکام تازه‌وارد خیال آن دارند که فرهنگ شهری را تا جایی که امکان دارد به انزوا ببرند. آینده ثابت خواهد کرد که تا چه حد در این کار موفق خواهند بود.
طالبان برای سرکوب فرهنگ شهری، از ابزارهای گونا‌گونی استفاده می‌کنند. در این میان، در ۱۱ ماه اخیر، مدارس دینی در کابل رشد سمارق‌گونه یافته است. طالبان در هر منطقه و محله این شهر، مدرسه‌ای جهادی تأسیس کرده‌ یا همان مدرسه‌های سابق را رشد و گسترش داده‌اند. در رأس این مدرسه‌ها غالباً افرادی را می‌گمارند که عضویت طالبان را داشته باشند و در جنگ‌های طالبان علیه نظام جمهوری از کارنامه درخشان برخوردار باشند. اکثراً طالبان از ساختمان‌های مساجد شهر کابل برای تأسیس این‌گونه مدارس شبانه‌روزی استفاده می‌کنند. تخمین زده می‌شود که تنها در شهر کابل، هزاران تن در این مدرسه‌های شبانه‌روزی سرگرم فراگیری آموزه‌های طالبانی هستند. برای طلاب این مدارس، علاوه بر تهیه خوراک و پوشاک، شهریه هم داده می‌شود. احتمالاً رونق روز‌افزون این مدارس ریشه در فقری دارد که مردم افغانستان به آن دچارند. پدران و مادران خانواده‌ها با فرستادن فرزندان‌شان به مدارس دینی طالبان، می‌خواهند بار هزینه‌های کمر‌شکن را از دوش خودشان کم کنند.
طالبان همواره از تصمیم خود برای گسترش روز‌افزون مدرسه‌های دینی حرف زده‌اند. باری یکی از مسوولان طالبان به یکی از رسانه‌های خارجی گفته بود که آن‌ها پلان دارند در هر ولایت یک مدرسه دینی مرکزی تأسیس کنند و در آن برای ۵۰۰ تا هزار طالب خوابگاه بسازند و همچنین مطابق نیاز
مردم در هر ولسوالی از ۵ تا ۱۰ مدرسه کوچک ایجاد کنند. آن‌ها به‌صراحت اذعان داشته‌اند که مقصود اصلی آن‌ها از تأسیس این‌گونه مدارس، انتقال ایدیولوژی طالبان به نسل‌های بعدی و مبارزه با رسوبات فرهنگ غربی است که به باور آن‌ها در بیست سال «اشغال افغانستان توسط خارجی‌ها» جوانان را به انحراف کشانده است.
چنان‌که همه می‌دانند، خاستگاه اصلی و اولیه طالبان مدارس دینی بوده است. آن‌ها به‌خوبی از اهمیت استراتژیک مدارس دینی برای دوام حاکمیت خود آگاه‌اند. پس از سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱ نیز بسیاری از مدارس دینی ایدیولوژی طالبان را خواسته یا نخواسته تبلیغ می‌کردند و دولت هم با بی‌کفایتی تمام نظاره‌گر اوضاع بود. طالبان توانستند با استفاده ابزاری از مدارس دینی و منبرهای مساجد، به‌خوبی در میان مردم و خصوصاً در میان مردم شهرها نفوذ کنند. یکی از ابزارهای طالبان برای راه‌اندازی جنگ روانی علیه دولت وقت، مساجد و مدارس دینی بود. در دوران جمهوری بیست‌ساله، مشاهده می‌شد که بارها نیروهای امنیتی، جنگ‌افزارها و تروریست‌ها را از مساجد و مدارس دینی دستگیر می‌کردند. تروریست‌ها با استفاده از فضای مساجد و مدارس دینی به عملیات تخریبی دست می‌زدند.
طالبان در دوران نخست سلطه‌شان بر افغانستان نیز در ولایت‌های مختلف این کشور از ننگرهار و قندهار گرفته تا هرات، تخار و بلخ دست به تأسیس مدارس دینی زده بودند. در آن دوران، وقتی طالبان دچار کمبود جنگ‌جو می‌شدند، طلاب این مدارس را برای جنگیدن در صفوف مقدم جبهه بسیج می‌کردند و چون این طلاب از فنون جنگی سر‌رشته‌ای نداشتند، به‌آسانی در جنگ‌ها تلف می‌شدند و از بین می‌رفتند. آمار تلفات جنگ‌جویانی که از این مدرسه‌ها به جنگ می‌رفتند، همواره بالا بود.
افغانستان یکی از آشفته‌ترین مراحل تاریخی‌اش را سپری می‌کند. این کشور از نظر توسعه اقتصادی و سیاسی یکی از بدترین کشورها در سطح جهان است. برای بیرون آمدن کشور از این وضع رقت‌بار، بیش از همه چیز به متخصص و کاردان در همه زمینه‌ها نیاز است. در چنین وضعیتی، بی‌اعتنایی طالبان به مکاتب و دانشگاه‌های عصری و تمرکز بیش از حد آن‌ها به تقویت مدارس دینی، به‌خوبی بدویت و تمدن‌ستیزی آن‌ها را نشان می‌دهد. اگر احیاناً عاقلی در میان آنان پیدا می‌شود، باید این نکته آشکارا را دریابد که افغانستان و هیچ کشور دیگری بدون آموزش و پرورش کار‌آمد و با‌کیفیت نمی‌تواند از عهده رفع مشکلات خود بیرون آید و خود را به کاروان ترقی و تمدن ملحق کند.
شاید کسانی بگویند افغانستان به متخصص علوم دینی در کنار متخصصان در عرصه‌های دیگر نیز نیاز دارد. در پاسخ این عده می‌توان گفت اولاً آنانی که از مدارس طالبانی فارغ‌التحصیل می‌شوند، به هیچ‌وجه به مرحله‌ای از رشد و آگاهی نمی‌رسند که بتوانند به‌درستی به نیازهای دینی مردم پاسخ دهند. دوماً برای تربیت و آموزش متخصصان علوم دینی نیازی به راه‌اندازی این‌همه مدرسه دینی در هر محله و کوچه شهر کابل و دیگر شهرهای افغانستان نیست. سوماً تجربه ثابت کرده که این مدارس به جای این‌که علوم رایج دینی را به شاگردان بیاموزانند، ایدیولوژی‌های خشونت‌بار را به خورد محصلان می‌دهند و به شست‌و‌شوی مغزی آن‌ها می‌پردازند و بدین‌گونه به
بی‌سامانی‌ها و آشفته‌گی‌ها می‌افزایند.
ما در این زمینه تجربه تلخ و دردناک تاریخی نیز داریم که از نظر زمانی فاصله چندانی با ما ندارد و تحولات کنونی در کشور از آن تجربه سرچشمه می‌گیرد. وقتی کمونیست‌ها با سازمان‌دهی کودتای هفت ثور قدرت را تصاحب کردند و سپس ارتش شوروی افغانستان را اشغال کرد، میلیون‌ها تن از مردم افغانستان به پاکستان مهاجر شدند. در این میان و به علت خلأ آموزشی‌ که به میان آمده بود، هزاران تن از جوانان کشور، از روی ناگزیری و یا به هر علت دیگری به فراگیری آموزش‌های دینی در مدرسه‌های پاکستان سرگرم شدند. در وهله اول برداشت‌ها این بود که آموزش هزاران نو‌جوان و جوان مهاجر در مدارس دینی پاکستانی در آن شرایط تلخ و غم‌بار فرصتی مغتنم است و برای رقم زدن آینده‌ روشن برای کشور مفید واقع می‌شود؛ اما به‌زودی مشخص شد که آموزش در سرزمین بیگانه و با معیارها و موازین محیطی عقب‌مانده، اکثر این افراد را به ابزاری در دست دستگاه‌های استخباراتی بیگانه تبدیل کرد و همان بود که بخش بزرگی از آن‌ها ارتش جنگی طالبان را تشکیل دادند. کسانی که در زمینه مدارس دینی شبه‌قاره هند پژوهش کرده‌اند، این نکته را متذکر شده‌اند که کشورهای منطقه گاه‌گاهی از طریق این مدارس سعی می‌کنند به اهداف استخباراتی خود دست یابند. نمونه تأسیس طالبان که خاستگاه آن، مدارس دینی است، نمونه منحصربه‌فرد نیست.
از مشکلات مدارس دینی نوع طالبانی، موضوع نظام درسی آن‌ها است. این مدارس نظام درسی دارالعلوم دیوبند را تطبیق می‌کنند. این نظام درسی نظامی کهنه و فرسوده است و با تحولات عصر جدید سازگاری و هماهنگی ندارد. با آن‌که مسوولان دارالعلوم دیوبند این نظام آموزشی را در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی وضع کرده‌اند، ولی این نظام آن‌چنان عقب‌مانده و قدیمی است که گویا هزار سال پیش وضع شده باشد. گذشته از این، نظام درسی یاد ‍‌شده بر تلقین و تکرار و حفظ طوطی‌وار استوار است و مستقلانه اندیشیدن و تفکر انتقادی را بر‌نمی‌تابد. همچنین حنفیتی که در قالب این نظام درسی ترویج می‌شود، حنفیتی تحریف‌ شده و دور‌افتاده از اصول و موازین فقه امام ابوحنیفه و یارانش است و شباهت‌هایی با سلفیت دارد؛ همان دستگاه تکفیری که خشونت‌بارترین جنبش‌ها را در تاریخ معاصر، تغذیه فکری کرده است.
در دوران جمهوریت تلاش‌هایی صورت گرفت تا در نصاب آموزشی مدارس دینی اصلاحاتی به وجود آید و هزینه‌های گزافی نیز صرف این کار شد. برخی از مسوولان در نظام جمهوری درک کرده بودند که امنیت و ثبات افغانستان ممکن است بار دیگر از ناحیه مدارس دینی آسیب ببیند و از همین ‌رو، گام‌هایی در زمینه کنترل مدارس دینی و اصلاح نصاب آموزشی آن‌ها برداشته شد، اما همیشه مخالفت عناصر محافظه‌کار و تند‌رو، دولت را به رفتار احتیاط‌آمیز وا‌می‌داشت و این کار هم مثل بسیاری از کارهای دیگر به اتمام نرسید. دولت جمهوری در سال‌های اخیر مصروف باج دادن به افراطی‌ها بود تا این‌که فرو‌پاشید. اصلاحاتی که در نصاب آموزشی در دوران یاد‌شده انجام شد، هرچند کافی نبود، ولی مطلوب و درست بود. با آمدن دوباره طالبان، همه آن کوشش‌ها ضرب صفر شد.
قاعده است که میان کمیت و کیفیت رابطه‌ معکوس وجود دارد.
به همین دلیل، هر قدر شمار فارغان مدارس دینی افزایش یابد، به همان تناسب کیفیت آموزش افت می‌کند. کافی است این نکته را مورد توجه قرار دهیم که پیش از جنگ‌ها، تعداد اشخاصی که در مدارس دینی درس می‌خواندند اندک بود و نیز  دار‌العلوم‌های دینی در سطح کل کشور از تعداد انگشتان دو دست تجاوز نمی‌کرد. با این ‌حال، آموزش در این مدارس از کیفیت عالی برخوردار بود و به همین جهت، از فارغان این مدارس در الازهر و دیگر نهادهای سرشناس دینی در کشورهای اسلامی به‌شدت استقبال صورت می‌گرفت. همچنین افرادی که از این نهادها فارغ می‌شدند، از توانایی‌های بالا در عهده‌داری تدریس و همچنین قضا بهره‌مند ‌بودند.
سوالی که مطرح می‌شود، این است که در آینده برای ده‌ها هزار نفری که قرار است از مدارس دینی فارغ شوند، آیا ممکن است کاری پیدا شود یا این‌که قسمت بزرگی از آن‌ها به لشکر بیکاران می‌پیوندند؟ در وضعیتی که یافتن شغل برای کادرهای متخصص، دشوار است و همچنین از آن‌جایی که افرادی که ازاین مدرسه‌ها فارغ می‌شوند از مهارت‌های شغلی برخوردار نیستند و جز این‌که چند تا کتاب قدیمی را خوانده‌ و طوطی‌وار حفظ کرده‌اند و چند تا شعار دهن‌پر‌کن را بر زبان می‌آورند، کمال دیگری ندارند، احتمالاً فارغان مدرسه‌های مذکور به افراد عاطل و باطل تبدیل می‌شوند و ناگزیرند به‌عنوان بار دوش دیگران زنده‌گی کنند. قطعاً چنین اتفاقی نتایج زیان‌بار اجتماعی و اقتصادی در پی خواهد داشت و این لشکر انبوه را در معرض آسیب‌های جدی قرار خواهد داد.
طالبان قادر شده‌اند بر همه خاک افغانستان مسلط شوند و رقبای سیاسی و نظامی خود را از میدان دور کنند. کشورهای منطقه و نیز قدرت‌های بزرگ جهانی تا کنون مخالفت ریشه‌ای با نظام طالبان نشان نداده‌اند و فقط گاهی انتقادهایی را نسبت به روش حکومت‌داری آن‌ها مطرح می‌کنند. اگر طالبان در روش حکومت‌داری خود تغییراتی ایجاد کنند ـ که البته عجالتاً بعید به نظر می‌آید ـ به احتمال زیاد از سوی کشورهای مختلف جهان به رسمیت شناخته می‌شوند. به همین جهت است که طالبان به این تصور رسیده‌اند که حاکمیت آن‌ها بر افغانستان برای مدتی طولانی خواهد بود. آن‌ها با طراحی پلان‌های دراز‌مدت در صدد ریشه‌دارتر و مستحکم‌تر کردن پایه‌های حاکمیت خود هستند. تأسیس انبوه مدارس دینی در سراسر کشور، یکی از برنامه‌هایی است که می‌تواند آنان را در این زمینه یاری برساند. تجربه هم ثابت کرده که طالبان برای رسیدن به اهداف خود به‌خوبی از این ابزار می‌توانند بهره ببرند. با این‌ حال، ایجاد مدارس دینی پرشمار در کابل و دیگر شهرها، نتایج درازمدت دارد و ممکن است برای سال‌های متمادی جامعه افغانستان را درگیر مشکلات کند. در وضعیتی که مکاتب عصری در افغانستان عملاً در حال رکود قرار دارد و دختران اجازه ندارند به مکتب بروند و بدین‌ ترتیب نیم نفوس جامعه خانه‌نشین شده‌اند، انبوه‌سازی مدارس دینی خبر از پلان‌های شومی می‌دهد که اگر اتفاق زیر‌و‌رو‌کننده‌ای نیفتد، برای دهه‌ها این کشور مفلوک و جنگ‌زده را در قعر تاریکی و عقب‌مانده‌گی نگه خواهد داشت.

برگرفته از سایت ۸صبح https://panjshirnews.com/vdcj.hevfuqexxsfzu.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما